English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1991 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
board of directers U هیئت مدیره
board of directors U هیئت مدیره
board of direcotors U هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
directorate U هیئت مدیره ستادی
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
directors U عضو هیئت مدیره
director U عضو هیئت مدیره
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
directorates U هیئت مدیره ستادی
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
seance U جلسه احضار روح
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
repeals U احضار کردن احضار
repeal U احضار کردن احضار
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
office U مناسب برای استفاده در شرکت
residents U ما برای یک شرکت کار کند
resident U ما برای یک شرکت کار کند
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
summon U احضار کردن
recalls U احضار کردن
recall U احضار کردن
invoke U احضار کردن
invoked U احضار کردن
invokes U احضار کردن
invoking U احضار کردن
recalled U احضار کردن
summoned U احضار کردن
evoke U احضار کردن
countermands U احضار کردن
evoking U احضار کردن
countermand U احضار کردن
evokes U احضار کردن
vouch U احضار کردن
processes U احضار کردن
process U احضار کردن
countermanded U احضار کردن
countermanding U احضار کردن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
nominating U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
nominates U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
to bring somebody back U کسی را احضار کردن
to recall somebody U کسی را احضار کردن
to call somebody back U کسی را احضار کردن
to summon somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
wordprocessing U شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
citation U احضار احضار به بازپرسی
citations U احضار احضار به بازپرسی
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
recalled U فرا خواندن احضار لغو کردن
recall U فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls U فرا خواندن احضار لغو کردن
micropro U یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
consortium U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
consortia U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
lotus U شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introduce U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
providers U شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
introduced U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
provider U شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
introducing U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
lotuses U شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
prospectus U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
proprietary file format U روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
cites U احضار کردن استشهاد کردن
citing U احضار کردن استشهاد کردن
cited U احضار کردن استشهاد کردن
cite U احضار کردن استشهاد کردن
macwrite U برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
Novell U شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
ashton tate U یک شرکت نرم افزاری درکالیفرنیا که برای ریزکامپیوترها نرم افزارتولید میکند
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
manageress U مدیره
lady principal U مدیره
governess U مدیره
manageresses U مدیره
administratrix U مدیره
headmistresses U مدیره
head mistress U مدیره
directrix U مدیره
directress U مدیره
headmistress U مدیره
governesses U مدیره
managing committee U هیات مدیره
managing commission U هیات مدیره
directorate U هیات مدیره
matron U مدیره سرپرستار
matrons U مدیره سرپرستار
directorates U هیات مدیره
dames U کدبانو مدیره
dame U کدبانو مدیره
schoolmistresses U مدیره اموزشگاه
schoolmistress U مدیره اموزشگاه
schoolmarm U مدیره مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
administratrix U مدیره تصفیه
board of directors U هیات مدیره
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
go into U شرکت کردن در
contributing U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com